گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ امیر امیری: ما؛ یعنی مدیران و فعالان فرهنگی انقلاب در مقام ارزش گذاری فردی، حکیم بزرگی، چون شهید آوینی را همواره بعنوان قدیس و شهیدی والا مقام پذیرفته و در مقام احترام به مقام شهید، نامشان را سرمه چشمان خود قرار میدهیم، اما در مقام عمل هیچ وَقعی به اندیشهها و راهبردهای فرهنگی ایشان که لابه لای مقالات و تقریراتشان بیان کرده اند نمینهیم، یکی از این نکات که میتواند به عنوان یک راهبرد فرهنگی هنری مورد توجه قرار گیرد، نسبتِ بین «فرم و محتواست» که شهید سید مرتضی آوینی نیز مانند بسیاری دیگر از حکمای هنر بدان اشاره کرده: «رابطه فرم و محتوا شبیه رابطه بدن و روح است. این فرم است که محتوا را میسازد»، سایر حکمای هنر مانند مرحوم مددپور و همچنین بسیاری قدمای حکمت هنر در ایران و جهان تقریراتی در این باب دارند که در این نوشته مجال ارائه آن نیست.
حال سوال این است که میشود در ظرف موسیقی مدرن غربی که محصول تمدن و تفکر غربی یا عوارض و آسیبهای این تمدن است تفکر انقلابی دینی و اخلاقی ریخت و انتظار توفیق داشت؟ جواب اکثریت مدیران و سیاستگذاران فرهنگ امروز در ایران این است که «چرا نشود؟» حاصل این جواب تمام فعالیتهای فرهنگی و هنری امروزی در عرصههای مختلف فرهنگ به خصوص موسیقی است، این جواب ظاهرگرایانه از تفکر مدیریتی «کارگزاران» در دهه هفتاد شمسی برخاسته است که سعی کردند تکنوکراسی را در تمام شئون زندگی بشر ایرانی و تمام عرصههای مدیریتی جمهوری اسلامی جاری کنند، نگاه تکنوکراتیک به فرهنگ و هنر که در یکی از وجوهش خالی دانستن فرمها و انواع هنری از پیام و پذیرش امکان انتقال هر گونه پیامی از طریق رسانهها و انواع هنری مدرن در جهان امروز است.
سوال این است که میشود در ظرف موسیقی مدرن غربی که محصول تمدن و تفکر غربی یا عوارض و آسیبهای این تمدن است تفکر انقلابی دینی و اخلاقی ریخت و انتظار توفیق داشت؟ جواب اکثریت مدیران و سیاستگذاران فرهنگ امروز در ایران این است که «چرا نشود؟» حاصل این جواب تمام فعالیتهای فرهنگی و هنری امروزی در عرصههای مختلف فرهنگ به خصوص موسیقی است، این جواب ظاهرگرایانه از تفکر مدیریتی «کارگزاران» در دهه هفتاد شمسی برخاسته است که سعی کردند تکنوکراسی را در تمام شئون زندگی بشر ایرانی و تمام عرصههای مدیریتی جمهوری اسلامی جاری کنند
پس از به قدرت رسیدن دولت دوم خرداد که بدنه اصلی آن را کارگزاران تشکیل میداد، این نگاه با قدرت بیشتر و آشکارانه در عرصههای فرهنگی ظهور کرد و در حوزه موسیقی نیز اولین مجوزهای انتشار آثار موسوم به موسیقی پاپ صادر گردید. در سالهای ابتدای فعالیتِ دوباره موسیقی موسوم به پاپ در دولت دوم خرداد، تئوری انتخاب بین بد و بدتر و پیشگیری از گرایش جوانان به موسیقی تولید شده در خارج از کشور بعنوان دلایل ترویج موسیقی پاپ توسط وزارت ارشاد مطرح میشد، اما کم کم گرایشهای شخصی برخی از مدیران به این موسیقی در نهادهای غیر وابسته به دولت مانند صداوسیما کار را از این استدلال فراتر برد و این بار دیگر موسیقی پاپ ضد ارزش محسوب نمیشد و مدیران فرهنگی و سیاسی سعی کردند از این قالب در راستای اهداف سیاسی انقلاب نیز استفاده کنند و از آنجا که تولید این گونه هنری سادهتر و سهل الوصولتر بود این گرایش به شدت رشد کرد تا جایی که دولت و نهادهای انقلابی نه تنها مخالف این گونه موسیقی نبودند بلکه تولید کننده نیز محسوب میشدند.
این بار یک استدلال اصلی جای همه استدلالهای قبل را گرفت و آن اقبال جوانان و عامه مردم به این موسیقی بود. استدلال این بود که، چون جوانان و اکثریت مردم عامی به این موسیقی علاقهمند هستند، پس این گونه از موسیقی ابزار خوبی برای تبلیغ ارزشهای انقلاب و اسلام میتواند باشد، لذا برخلاف تمام کشورهای متمدن و صاحب مدیریت فرهنگی بسامان در جهان، که از موسیقی بومی و کلاسیک حمایت مادی و معنوی کرده و به موسیقی مدرن و عامه پسند فقط آزادی لازم برای فعالیت را میدهند، در ایران اینگونه شد که به موسیقی پاپ و عامه پسند، هم آزادی تقریباً زیادی داده شد و هم همه حمایتهای دستگاههای دولتی و حکومتی شامل تولید کنندگان این آثار شد و موسیقی بومی و کلاسیک کشور در معرض نابودی قرار گرفت.
به هر حال اندیشههای انقلاب نیاز به قالبی از موسیقی برای تبلیغ داشت و تصور رایجی در بین مدیران وجود داشت که موسیقی اصیل ایرانی در میان مردم عامی اقبال چندانی ندارد و لذا نمیشود از این قالب برای ترویج اندیشهها و ارزشهای انقلاب بهره برد، پس تنها گزینه موجود موسیقی پاپ است، اما هیچ گاه گزینه دردسترس تر، سهلتر و مورد اقبالتر یعنی موسیقی بومی محلی ایرانی به ذهن دوستان خطور نکرد، گونهای از موسیقی که از یک طرف در بین مردم از اقبال بسیار بالایی برخوردار بود، چرا که در حقیقت موسیقی پاپیولارِ هر بومی محسوب میشد و سالهای سال شریک و رفیقِ مراسم عزا و عروسی آنان بود و از طرف دیگر در طول دوران انقلاب و جنگ تحمیلی امتحان خود را پس داده بود و بسیاری از فعالان این رشته از موسیقی در همه استانها و فرهنگها در بطن انقلاب حضور داشته و بصورت خودجوش برای انقلاب و دفاع مقدس آثار زیبا و پرمخاطبی را تولید کرده بودند.
چرا موسیقی پاپ بد است
در فیلم تقریبا خوش ساخت "اعتراض"، اثر مسعود کیمیایی، وقتی امیرعلی با بازی تیپیکال "داریوش ارجمند" نوازندگی و خوانندگی "مانی رهنما" را در سکانس کافی شاپ میبیند میگوید: «این عربده میکشه یا آواز میخونه؟» امیرعلی که در این فیلم سمبل سنّت است در مقابل اکثریت شخصیتهای فیلم که مدرن هستند قرار گرفته است و اولین صحنه تقابل، با اعتراضش به موسیقی مدرن شروع میشود، همانگونه که برای نگارنده نیز روشنترین صحنه تقابل سنت و مدرنیته عرصه موسیقی است- امیرعلی زنِ برادرش را به خاطر رابطه نامشروع کشته و به زندان افتاده و پس از دوازده سال آزاد شده است، فیلم به او بعنوان کسی که زندگی برادرش را نابود کرده نگاه میکند، او نماینده تام و تمام سنت است هرچند به دروغ، چرا که مدرنیته دوست دارد سنت را جنایت کار معرفی کند، همانگونه که کلیسا را به دروغ قاتل دانشمندان و کاشفین معرفی میکند، اما در این مقال قصد بررسی این دروغ مدرنیته را نداریم...
در فیلم مذکور، شوهر زنی که بواسطه رابطه نامشروع کشته شده است علی رغم احترام به برادرش او را تلمیحاً متهم میکند که زندگی اش و عشقش را نابود کرده، همانگونه که مدرنیته سنت را قاتل عشق و شادمانی و نشاط میداند. توصیه این فیلم و فیلمهای از این دست مانند اکثر آثار "اصغر فرهادی" اخلاق مدرن جنسی است، اما امروزه اخلاق مدرن دیگر از دایره اخلاق جنسی بیرون زده و در همه شئون اخلاقی و فرهنگی ریشه دوانده و مهمترین وجه این اضمحلال زیبایی شناسی بشر است.
اخلاق کهن میگوید که زیبایی ارزشمند است و قابل احترام و باید از آن پاسداری کرد، اما اخلاق مدرن میگوید فقط منافع مهم است-خواه منافع فردی باشد، خواه جمعی-برای همین است که اگر تابلوی نقاشی زشتی حرف طبقه یا دسته سیاسی ما را بگوید، آن تابلو خوب است یا اگر قطعهای موسیقی، درد و دغدغه ما را فریاد بزند آن قطعه ارزشمند است
اخلاق کهن میگوید که زیبایی ارزشمند است و قابل احترام و باید از آن پاسداری کرد، اما اخلاق مدرن میگوید فقط منافع مهم است-خواه منافع فردی باشد، خواه جمعی-برای همین است که اگر تابلوی نقاشی زشتی حرف طبقه یا دسته سیاسی ما را بگوید، آن تابلو خوب است یا اگر قطعهای موسیقی، درد و دغدغه ما را فریاد بزند آن قطعه ارزشمند است. به نظر حقیر وقتی فلان آهنگ گوشخراش انقلابی را خوب میدانیم، این یعنی نهایت اضمحلال اخلاقی. وقتی زیبایی و زشتی برای ما علی السویه باشد، به طریق اولی حقیقت و غیر حقیقت هم خواهد بود...
وقتی میگوییم موسیقی پاپ و انواع سبکهای مدرن غربی که به اغماض پاپ خوانده میشود بد است، دردمان همینجاست، یعنی توجه به جنگ بزرگ فرهنگیِ عالم غرب برای نسبی کردن ارزش ها. مثال واضح ماجرا این است که امروزه به هر فرد علاقهمند به موسیقی پاپ بگوییم بطور مثال فلان خواننده فالش میخواند یا اشعار بدی میخواند یا فلان ضعف را دارد و ارزش گوش دادن ندارد، در جواب ما خواهد گفت هر کس یک سلیقهای دارد، درد اینجاست که در مورد ارزشهای دیگر غیر از زیبایی نیز میتوان این جواب را داد. بطور مثال اگر فردی که گرایش به همجنس بازی دارد مورد شماتت قرار گیرد، میتواند بگوید هر کس سلایق و گرایشهایی دارد. پذیرفتنِ نسبیتِ زیبایی که یکی از فطریات بشر است، مقدمهای برای پذیرفتن نسبیتِ سایر فطریات است.
موسیقی پاپ به مثابه صنعت سرگرمی
موسیقی پاپ امروزه بعنوان یک صنعت سرگرمی در جهان شناخته میشود، تولید موسیقی پاپ در ایران هم به مثابه یک صنعت انجام میگیرد، از یک طرف تولید انبوه انجام میشود و هر کدام از فعالان این عرصه در وهله اول به مثابه شغل و کسب درآمد به تولید میپردازند و در وهله دوم برای رشد شغلی و رسیدن به شهرت بیشتر.
تولید در این گونه از موسیقی چنین است که بیشتر در استودیوها شکل میگیرد و همواره امر سفارش از طرف تهیه کننده در میان است که همین پدیده نیز موید این است که موسیقی پاپ نه با اهداف فرهنگی و امر آموزش عمومی جامعه بلکه با پدیده سفارش همزاد است.
در حالی که در موسیقی کلاسیکِ هر سرزمینی، اهداف فرهنگی و دغدغههای هنرمندان بزرگ و اصیل است که به تولید میانجامد، حتی در مورد موسیقی سیاسی و انقلابی نیز بین تولیدات این دو عرصه تفاوت است، چرا که حتی آثار موسیقی اصیل و محلی ایرانی که در طول انقلاب و دفاع مقدس تولید میشدند غالباً با احساس مسئولیتِ تولید کنندگان و بدون سفارش دولتی تولید شده اند، اما آنچه امروزه در موسیقی پاپ با موضوعات انقلابی، سیاسی و دینی تولید میشود همگی سفارش محور است.
موسیقی محلی؛ موسیقی پاپیولاربزرگترین فریب در ترویج موسیقی پاپ در سه دهه اخیر؛ جعل واژه پاپیولار برای این نوع از موسیقی بود. در کشورهای اروپایی–که آمریکا هم از لحاظ تاریخ موسیقی از شمول این کشورهاست-، موسیقیِ کلاسیک اروپایی از میانه قرن ۵۰۰ میلادی تا ابتدای قرن ۲۰ حکومت بلامنازعی داشت، این موسیقی، چون محصول جامعه طبقاتی و ویژه اشراف و ثروتمندان و البته کلیسا بود، مخاطبه لازم با عامه مردم را نداشت، در آستانه قرن بیستم برخی گروههای موسیقی با ساده سازی این موسیقی و استفاده از ریتمهای تندتر و ملودیها و اشعار عامه پسندتر، همان موسیقی را برای استفاده بخش بیشتری از مردم که با پیدایش رادیو و سپس تلویزیون دسترسی بیشتری به موسیقی پیدا کرده بودند، ساده سازی کردند و اسم این روند را "پاپیولار کردن" یا عامه پسند کردن گذاشتند، بنابراین سبک موسیقی جدیدی که پدیدار شده بود با نام موسیقی پاپ مشهور شد.
در آستانه قرن بیستم برخی گروههای موسیقی با ساده سازی این موسیقی و استفاده از ریتمهای تندتر و ملودیها و اشعار عامه پسندتر، همان موسیقی را برای استفاده بخش بیشتری از مردم که با پیدایش رادیو و سپس تلویزیون دسترسی بیشتری به موسیقی پیدا کرده بودند، ساده سازی کردند و اسم این روند را "پاپیولار کردن" یا عامه پسند کردن گذاشتند، بنابراین سبک موسیقی جدیدی که پدیدار شده بود با نام موسیقی پاپ مشهور شد
اینکه این موسیقی چرا و چگونه در تمام دنیا رایج شد قصهای طولانی دارد، اما اینکه ما این نوع موسیقی را در کشورهای غیر اروپایی و آمریکا پاپیولار بدانیم مثل این است که لباس تابستانی مردان را بر تن زنان بپوشانیم و بگوییم این لباس مخصوص تابستان است و همه باید همین را بپوشند، در حالی که اگر مردان لباس تابستانی برای خود طراحی کردند زنان نیز میتوانند لباسهای خود را طبق موازین هنری و عرفی لازم تابستانی کنند.
در جوامع غربی، موسیقی کلاسیک با تغییر و ساده سازی، تبدیل به موسیقی عامه پسند شد، پس بالطبع در ایران نیز میبایست با همین رویکرد، موسیقی اصیل ایرانی را تبدیل به عامه پسند میکردیم که البته در طول قرنهای مختلف بخصوص در دوره قاجاریه این اتفاق در تهران رخ داده و آوازها و تصانیف کوچه باغی یا کوچه بازاری از بین همین ردیف دستگاهی موسیقی ایرانی پدید آمده بود. از طرف دیگر موسیقی ایرانی پس از دوره صفویه بواسطه استفاده در مراسم عزاداری سالار شهیدان پاپیولار شده بود و قاطبه مردم با آن ارتباط داشته و آن را میفهمیدند، لذا نیازی برای پاپیولارسازی احساس نمیشد، از این رو پس از پیدایش رادیو همین موسیقی کلاسیک ایرانی بود که توسط خوانندگانی مانند بدیع زاده با رعایت همه اصول علمی و سنتی در رادیو اجرا شده و بر سر زبانها افتاد.
اما در طی چند قرن گذشته؛ بومهای مختلف ایران نوعی پاپیولار شده از موسیقی علمی ایران را همواره پرورش داده بودند که به مراتب اقبال بیشتری از موسیقی اصیل در بین مردم داشت و آن موسیقی محلی بود. موسیقی محلی با همه شئون زندگی مردمِ هر منطقهای گره خورده و بخشی از مراسم و آیینهای مذهبی و ملی را تشکیل میداد. پس اگر قرار بود صرف ارتباطِ بهتر با مردم در موسیقی مطرح باشد میبایست موسیقی محلی بعنوان نسخه عامه پسند تجویز شده و گروههای موسیقی عامه پسند از این عرصه برای ارتباط بهتر با مردم استفاده میکرد.
باید توجه کرد که در سالهای ابتدایی رواج موسیقی پاپ، رادیو و تلویزیون تنها وسایل عرضه موسیقی بودند و سهم این دو بخصوص رادیو در سیاستگذاری بسیار پر رنگ بود، لذا تا انتهای دهه سی و ابتدای دهه چهل کماکان موسیقی ایرانی و محلی بود که در رادیو و تلویزیون بیشترین فراوانی را داشت و مردم نیز با این نوع موسیقی ارتباط عمیقی داشتند تا اینکه یک سیاستگذاری هدفمند سعی کرد با پخش آثار موسیقی پاپ غربی و راه اندازی گروههای موسیقی پاپ در ایران، کم کم ذائقه مردم را با این آثار آشنا کند که حضور تیم فرهنگی منتسب به فرح پهلوی در صداوسیمای ملی این مسئله را شدت بخشید تا جایی که افرادی مانند مرحوم استاد بنان در اعتراض به این سیاست از رادیو خداحافظی کردند.
تا انتهای دهه سی و ابتدای دهه چهل کماکان موسیقی ایرانی و محلی بود که در رادیو و تلویزیون بیشترین فراوانی را داشت و مردم نیز با این نوع موسیقی ارتباط عمیقی داشتند تا اینکه یک سیاستگذاری هدفمند سعی کرد با پخش آثار موسیقی پاپ غربی و راه اندازی گروههای موسیقی پاپ در ایران، کم کم ذائقه مردم را با این آثار آشنا کند که حضور تیم فرهنگی منتسب به فرح پهلوی در صداوسیمای ملی این مسئله را شدت بخشید
تا قبل از دهه پنجاه شمسی هنوز موسیقی پاپیولارِ مردم ایران، موسیقی محلی و شاخه عامه پسند موسیقی سنتی یعنی موسیقی کوچه بازاری بود، هرچند در دهه پنجاه، موسیقی پاپ غربی گسترش بسیاری پیدا کرد، اما پس از انقلاب نیز این موسیقیِ اصیل و محلی بود که در رسانه ملی و در بطن اتفاقات اجتماعی حضور داشت؛ بخشیهای خراسان در طول سالهای مبارزات انقلاب، صدها ترانه محلی زیبا برای انقلاب و ترویج اندیشههای امام ساختند که برخی از این ترانهها تبدیل به شعارهای تظاهرات کنندگان خیابانها شد. در دوره جنگ نیز موسیقی محلی، هم در جامعه و هم در جبهههای جنگ حضور داشت و دهها گروه موسیقی بصورت خودجوش در جبههها حضور یافته و دهها شهید از این گروهها تقدیم انقلاب شد.
اما پس از دهه هفتاد با گرایش مسولین دولتی و صدا و سیما به موسیقی پاپ غربی در کنار فعالیتهای حمایت شده موسیقی پاپِ خارج از کشور، ذائقه مردم به سمت این نوع موسیقی گرایش پیدا کرد، ولی این گرایش به این معنا نیست که موسیقی محلی از رونق افتاده است، هنوز هم هر کدام از اقوام ایرانی از لحاظ آماری بیشترین گرایش را به موسیقی محلی خود دارند و تنظیمهای پاپِ ترانههای محلی هنوز اصلیترین آهنگهای مراسم شادی و ضبط ماشین هاست.
اقوامی مانند کردها هنوز موسیقی محلی خود را کنار نگذاشته اند و کنسرتهای موسیقی کردی در شهرهای کرد نشین، پرجمعیتترین کنسرت هاست. موسیقی آذری، لری، کرمانجی، گیلانی و ... هر کدام در بوم خود بیشترین اقبال را دارند و هنوز هم به موسیقی پاپ بی مایه این روزها ترجیح داده میشوند، هر چند که موسیقی محلی مانند موسیقی پاپ، رسانههای قوی و دارای پشتیبانی ندارد که اقبال مردم به این گونه مورد سنجش قرار گیرد، در حالی که سایتها و شبکههای خارجی و داخلی معتبری مانند رادیو جوان و ایران ترانه در-به اصطلاح-هیت کردن ترانههای پاپ بسیار نقش دارند.
چرا موسیقی محلی به جای پاپ؟
موسیقی محلی براساس سنت ها، ارزشها و وقایع بومی و محلیِ هر قوم تولید میشود، قصههای عاشقانه، داستانهای حماسی و رخدادهای اجتماعی مانند دفاع مقدس، انقلاب، ظلم خانها و... هر کدام بهانه تولید ترانههای مختلف بوده است و موسیقی محلی در وهله اول از ارزشهای اجتماعی هر قوم و در وهله دوم از عشق ورزی و زندگی عاشقانه بین زن و مرد پاسداری میکند.
نقش حماسه در موسیقی محلی بسیار پر رنگ است، چرا که اقوام ایرانی با استفاده از موسیقی، هویت قومی و روحیه جنگاوری و مقاومت خود را ترویج میدادند و امروزه نیاز به این مسئله یعنی روحیه مقاومت در جامعه بیش از پیش است.
موسیقی محلی سفارش محور نیست، لذا نقش سرمایه سالاری در آن کم رنگ است بلکه هنرمندان موسیقی محلی در پاسداشت سنتها و برای همدلی و همزبانی با مردم خود اقدام به تولید اثر میکنند، پس سرمایههای فاسد و سودجویی نمیتواند این بخش از موسیقی ریشه دارِ ایرانی را تحت الشعاع قرار دهد.
یکی از ویژگیهای مهم موسیقی محلی ایجاد حرکت و شور و نشاط در جامعه است، همانگونه که در میان حکمای هنر اسلامی، لهو و لعب نکوهش شده، ایجاد حرکت و نشاط اجتماعی توسط هنر و موسیقی مورد تاکید و تمجید قرار گرفته، موسیقی محلی از آنجا که بواسطه نیاز اجتماعیِ اقوام نضج یافته، نیاز به تحرک و پویایی در میان جامعه را نیز درک کرده و توانسته جوابگوی این نیازها باشد.
سادگی و قابل فهم بودن، اشعار و ترانههای محلی غالباً ساده و سهل ممتنع است، از یک طرف برای مردم عامی قابل فهم است و از طرف دیگر برخی ترانهها مانند ترانههای بخشیهای خراسان دارای مفاهیم عالیه، دینی و اخلاقی هستند که برای اهل معنا نیز قابل استفاده است و ضمن همراه ساختن عامه مردم، در پی عمق بخشی به مفاهیمی مانند توحید، نبوت، اخلاق و مکارم اخلاقی نیز هست.
کارآواها که بخش مهمی از موسیقی محلی هستند، ضمن ایجاد نشاط و حرکت در جامعه در ترویج فرهنگ کار و کوشش و روحیه کار جمعی موثر هستند و این در مقابل موسیقی مدرن غربی قرار میگیرد که بعنوان مخدر عمل کرده و فرد را به انفعال و تفرد میکشد.
همانگونه که گفته آمد، علی رغم تبلیغات و پروپاگاندای موسیقی پاپ و تهیه کنندگان سرمایه سالار آن، موسیقی محلی در اکثر بومهای ایران نسبت به موسیقی پاپ از اقبال بیشتری برخوردار است و هم در رسانه ملی و هم سایر عرصههای تولید و عرضه موسیقی، میتواند جایگزینی برای این نوع موسیقی قرار گیرد.
/انتهای پیام/